چکیده: (3800 مشاهده)
ازآنجاییکه فضاهای شهری کانون تمرکز ساکنان زمیناند، آنها را میتوان مناسبترین عرصه تظاهر و تجلی فرهنگ بشری، ارتباطات اجتماعی و تاریخ ملتها به شمار آورد، اما آنچه امروز در شهرهای ایرانی رخ مینماید نوعی عـدول از ارزشهای غنی فرهنگی و کهن ساکنان این سرزمین و با نگاهی عمیقتر «واژگونی هنر زمانه» است. تردیدی نباید داشت که طراحی سیمای شهری در شکلگیری شهرها بسیار تأثیرگذار بوده است. این مولفه شهری و نمادهای آن، نمودار شخصیت، کارکرد و فرهنگ ساکنان آن هستند و از همین روست که جلوههای معنوی شهر نیز اعتباری شایان توجه دارند. سیمایی که تا به امروز از مفهوم یگانهای در حوزههای مختلف ادبی، هنری، عرفانی و شهرسازی برخوردار نبوده است و جایگاهش در حوزه شهرسازی هنوز نامعلوم است. آیا سیما ظاهر شهر است یا درک ذهنی شهروندان از آن؟ ادراک منظر شهری، سیما نام دارد یا چهره اصلی شهر؟ این پژوهش سعی در بازآفرینی این مفهوم اصیل معماری به روش توصیفی-تحلیلی و از طریق مقایسه نظریات گوناگون در حوزههای مختلف ادبی، عرفانی و شهرسازی در راستای روشنگری پارادوکس موجود در مفهوم سیما دارد. درنهایت مطالعات کتابخانهای صورت گرفته در این زمینه و تطبیق تعابیر گوناگون از این واژه در حوزه های مطالعاتی، تناقض موجود را برطرف ساخت و مشخص گردید که میتوان در حوزه شهرسازی نیز همانند حوزههای ادبی و عرفانی، سیما را صورت و ظاهر دانست که ظهور و بقای معنا جز از طریق آن، ممکن نیست؛ بنابراین تنها راه یافتن معنای هر فضای شهری، بررسی سیمای آن برای رسیدن به سیرت موجود میباشد و می توان عبارت سیما و سیرت را بهعنوان مفهومی نوین در حوزه شهرسازی مورداستفاده قرار داد که بهنوعی هم بیانگر صورت و چهره شهر باشد و هممعنای موجود در پس ظاهر را نمایان سازد.