چکیده: (3994 مشاهده)
موضوع هندسه بهرغم ظاهر مادّی آن کاملاً وابسته به حوزه های ارزشی و فرهنگی پذیرفته شده در معماری است. در این مقاله در بخش نخست با روش تفسیری ـ تاریخی چهار حوزهی ارزشدهنده به موضوع هندسه (چه از نظر مبنا و خاستگاه و چه از نظر معیار و میزان) شناسایی و اثر آنها در تولید گونههای متمایز رویکرد به هندسه بررسی شد. این چهار حوزه عبارت بودند از حوزهی استعلایی، حوزهی فردی، حوزهی اجتماعی و حوزهی مادی. اصالت دادن به هر یک از این حوزهها بهعنوان مبدا ارزشمند بودن ساختار هندسی و نیز محل تجلی اصلی این ارزش در حوزههای چهارگانه دو موضوعی است که گونهبندیهای متمایزی از رویکرد هندسی را به دست میدهد. این گونهها به دلیل وابستگی پایهای به بحث ارزش و تجلی آن ارتباط مستقیم با بحث تربیت دارند. در این پژوهش پنج گونه پایهی هندسی بر اساس نحوهی ظهور ارزشها بازشناسی شد: 1. هندسه خنثی، 2. هندسه به منزله تصویر امر استعلایی، 3. هندسه به منزلهی ظهور سرشت فردی، 4. هندسه به منزلهی ظهور طبیعت مادّی، و 5. هندسه بهمنزلهی سرشت واحد عالم. هر یک از این انواع هندسه دارای تداعیات مشخصی در آموزش معماری در دورههای تاریخی و معاصر بوده است. بررسی نسبت تربیت اسلامی با هندسه، نشاندهندهی آن است که امکان بازتعریف برخی از گونههای پنجگانه در بالا به سود موضعگیریهای انسانیتر و در نهایت اسلامیتر وجود دارد. این گونه در پژوهش، بهعنوان گونهی ششم بهصورت «هندسه به منزله ظهور امر استعلائی اجتماعی» توصیف شد. در این گونه از هندسه، سه بحث «ماورائی دینی»، «روانشناسی-جامعهشناسی» و «هندسه مادی» با هم پیوند برقرار میکنند. کلیدواژههای قدر و کیل در معارف دینی اتصالدهندهی این سه حوزه است. مفهوم «کیل» در قیاس با «قدر» نسبت بیشتری با اهداف تکلیفی اسلام در معماری دارد که اثار آن در تأثیر هندسهی اجتماعی- استعلایی، ظهور میکند و محصول تربیتی آن فرایندی مبتنی بر «استعلای خلّاقانه» و «بهآوری مسئولانه» خواهد بود.